شب شراب
              نیرزد به
                       بامداد خمار

بابا جنبه نداری این کارارو نکن
یه دو شب من دیر می خوابید م حالا به دلایلی
دیروز خیلی خسته شده بودم برای همین و قتی سوار ماشین شدم تا سرم تکیه دادم به صندلی نا خودآگاه چشمامو بستم. آقا چشت روز بد نبینه ...راننده گفت مستی!!!!!
برق از سه فازم پرید.گفتم نه بابا مست چیه
از عقب یه یارو گفت نه به گمان کشیده...تا اومدوم بگم چی میگی چی کشیدم ادامه داد داداش جنبه نداری از این کارا نکن آبروی همه رو میبری... حالا چی کشیدی من که یه جورایی شوکه شده بودم جواب دادم ((( کار ))) گفت چیه جدیده تو مایه های x و ایناست گفتم نه تو مایه های عشق و این حرفاست.گفت ای بابا همه جوونای ما یا معتادند یا عاشق .البته شکر خدا زودی رسیدم خونه و الا مارو معتادهم میکردند...
ولی شب که فکر میکردم دیدم راست میگه... ما اگه جنبه داشتیم معتاد هم میشدیم!!!!!