مرگ خدا
می دونی من پاکی رو عشق رو ،روزی در چشمان دختری دیدم و روزها و روزها با این عشق زندگی کردم ولی افسوس و صد افسوس که نه تنها اون بلکه روزگار هم بی وفا بود .
دلم می خواد از خدا بپرسم آخه چرا .پیغمبرت عشق رو از هر عبادت بالاتر میدونه ولی خودت عشق رو به باد هلاکت میگیری.
به نظر من خدا هم میمیرد
خدا در چشم من عاشق کشی کرد خدا دیگر برایم خدا نیست
نوید عمه خراب . اگه یه بار دیگه از این چرتو پرت ها بگی اون وقته که دیگه عمهات از درد به خودش می پیچه
چرا اینقدر نا امید ؟میشه با سرنوشت جنگید ...
من گریبان زندگی را خواهم گرفت ونخواهم گذاشت دستان ضعیفش اراده آهنین مرا در هم شکند .مرسی به من سر زدی بازم بیا از این ورا خوشحال میشم
سلام خدمت دوست عزیز
ببخشید که یک مدت نتونستم به تو سر بزنم
اما اینقدر ناامید نباش